تغییر به وضعیت برتر گام سوم
گام سوم : برنامه ریزی
چرا انقد نگران آینده هستی؟ کسی که نگران آیندهشه، زندگی در زمان حال رو از دست میده. هدف
داشته باش، برنامه داشته باش ولی وابسته به نتایج نباش. اگر شک داری و احساس میکنی برای
داشتن یک زندگی شاد حتماً نباید برنامهریزی داشته باشی، بهت ره امتحانش کنی.
ما برای مسافرت، یه مهمونی یا مراسم عروسی و یه سری مراسمهای خاصمون برنامهریزی میکنیم
تا ببینیم چه کارایی باید انجام بدیم. برنامه میریزیم، چک میکنیم، یه جاهایی خودمونو حتی با شرایط
تنظیم میکنیم تا به نتیجه دلخواهمون برسیم و هممون هم از اهمیت این برنامهریزی خبر داریم. راه
انداختن یه مراسم عروسی بدون برنامه یه فاجعهست، در مورد زندگیمون هم همین فکرو میکنیم؟
میگن آدما برنامهریزی نمیکنن که شکست بخورن، ولی توی برنامهریزی شکست میخورن. با این
اوصاف سه تا گزینه داری : یا خودت باعث بوجود اومدن اتفاقات زندگیت بشی، یا کنار بکشی و
اتفاقات رو فقط از دور ببینی که دارن میفتن، یا اینکه کلا از اتفاقاتی که پیش میاد گیج بشی که چی
شد!! اگه میخوای گزینه اول رو انتخاب کنی و دنباله رو اهدافت باشی و جز اون دسته باشی که
خودت اتفاقات زندگیتو رقم بزنی، بهت تبریک میگم و اگه با ما همراه بشی بهت یه سری مسائل و
اصول رو در جهت خواسته هات یادآوری میکنیم. اگه هم انتخابت گزینه دوم و سومه که خب همینجا
از هم خداحافظی کنیم و به خدا بسپریمت.
برنامهریزی نداشتن همون قانون سکونه. این قانون میگه جسم، در حال حرکت یا ساکن مایل به
حرکت یا در حالت سکونه، مگه اینکه اتفاقی اون رو از این حالت در بیاره. در ظاهر همه ما توی
زندگی در حال حرکتیم اما گاهی اوقات یه شرایطی پیش میاد یا اتفاقی میفته که از حالت حرکت
درمیایم. این نوع زندگیو بهش میگن زندگی دو قدم به جلو یه قدم به عقب. یعنی چی؟ یعنی مدام از
مسیرمون منحرف میشیم، کج میریم، برمیگردیم، اصلاح میکنیم و هی حرکتمون کند و کند و کندتر
میشه. به این زندگی میگن زندگی بدون برنامهریزی. حالا تو فکر کن مطالعات پانزده ساله دانشگاه
ملبورن نشون داده شادترین مردم افرادی هستن که همه چیز واسشون مشخصه. فکر کن که این
همه علم که از اول خلقت تا الان شناخته شده تا سه سال و نیم دیگه دو برابر میشه، بعد ما میخوایم
ثبات داشته باشیم و ساکن بشینیم و فکر کنیم که ای دل غافل چی شد و چی قراره بشه؟ عصر الان
عصر پیشرفته، عصر حرکته، عصر موفقیته و اگر حرکت نکنی و بی برنامه جلو بری و عجله نکنی،
سهمی از موفقیت نخواهی داشت. دوست من باور کن عصر الان عصر طلاییه برای رسیدن به موفقیت
چون دیگه محدودیت های قدیم نیست، میتونی راحت در حوزه های مختلف ارتباط بگیری. مثل قدیم
نیست که برده باشی و بدون اجازه صاحب کارت آب نتونی بخوری، الان میتونی رئیس خودت باشی،
قدرت توی دست خودت باشه و برای رسیدن به اون چه میخوای نیاز به کسی نداشته باشی. توی
این دوران دیگه دسترسی به هر نوع یادگیری علمی هم داری و فقط کافیه با درایت، برنامه و توانمندی
که در خودت سراغ داری، طلای این عصر رو واسه خودت کنی.
خلاصه که این موقع بهترین زمان برای موفق شدنه البته بشرطی که بخوای و از جون و دلت مایه
بزاری. تنها تهدید تو توی این عصر میتونه بی برنامگی خودت باشه.
میگه: اگر نمیتونی با تدبیر برای » ایجاد بهترین زندگیها « دکتر کارولین آدامز میلر، نویسنده کتاب
خودت برنامهریزی کنی، بهت ره به زندگی پیش فرضانه خودت پایان بدی و اجازه بدی که هر آنچه که
در انتظارته، اتفاق بیفته. همون مثل معروف که هر چه پیش آید خوش آید. جالبه در زندگی همیشه
منتظر چیزی هستیم، منتظر یک آرزو که اتفاق بیفته، دیدن یک شخص خاص و منتظر اینکه
مشکلاتمون حل بشه. وقتی با اون سرعتی که منتظریم اتفاق نمیفته ناامید شدن برامون ساده تر از
هر راهیه، یادمون میره که همه چیز، همه وعده ها توسط خدا از قبل برنامهریزی شده و ما هم با
همسو شدن با همون برنامه میتونیم به هر چی دوست داریم و منتظریم برسیم.
یه موضوعی هست که شاید برخلاف تبلیغات مربی های موفقیته که برنامهریزی به خودی خود
نمیتونه نتایج مثبت بیاره، مثل کتاب خوندن که به تنهایی تو رو دانشمند نمیکنه. قبل از اینکه بگی
چجوری برنامهریزی کنیم باید از خودمون بپرسیم چرا برنامهریزی رو دوست نداریم؟ خیلیا با فلسفه
برنامهریزی مشکل دارن و میگن برنامهریزی براشون مثل زندانه که حتما باید توی اون چارچوب برن
و نمیتونن انعطاف پذیر باشن، بعضیا هم معتقدن درسته برنامهریزی نظم شخصی میاره اما ما رو
تبدیل به ربات میکنه و در نهایت آدمهای سردی میشیم. به نظرم حرفشون اینه که دوست نداریم
مقید باشیم که در یک زمان مشخص بهمون فشار بیاد و استرس بگیریم. دلایل دیگش اینه که ما
آدمها خیلی کمالگرا هستیم و از اینکه یه برنامه 100 درصد قابل اجرا نیست حسمون بد میشه، یا
از برنامهریزی خاطره بد داریم که بهمون فشار اومده، یا اینکه اهمال کاریم و فکر میکنیم زمان هنوز
هست. اما واقعیت اینه ذهن ما برای برنامهریزی کردن درست نشده یعنی نمیدونیم که برنامه واقعا
چیه و نیازشو در خودمون حس نکردیم. باید یه کاری کنیم برنامهریزی هم مثل هر کاری که از انجام
دادنش به وجد میایم، برامون دوست داشتنی بشه. یه کاری کنیم که کمتر دیگران رو دخیل بدونیم
که بخوایم متقاعدشون کنیم یا براساس نظراتشون برنامه مون رو تغییر بدیم و متاسفانه به این برسیم
که برنامه هامون هیچوقت اجرایی نیست.
قبل از هر کاری باید برای خودت مشخص کنی که هدفت از برنامهریزی چیه؟ با پیدا کردن هدف
زندگیت، خب بهتر میتونی مبنای برنامهریزی خودتو بدونی. شکی نیست هدف از برنامهریزی واسه
همه، رسیدن به موفقیته که خب این موفقیت خودش تعریف نسبی داره یعنی باید برای برنامهریزی
خودت هدفگذاری کنی. برنامه ریزیه که دسترسی به هدف رو برات ممکن میکنه، چون اگر ندونی چه
کارایی باید انجام بدی و اینکه چه کارایی مهم هستن و کدوما نه، چطوری میتونی عملکردتو بهتر کنی!
برای این کار اول از همه ذهنتو برنامهریزی کن تا بتونی گفتگوی درونی خودتو تغییر بدی. 95 درصد
از احساسات و اقدامات احتمالی ما به واسطه گفتگویی که با خودمون داریم تعیین میشه. برنامهریزی
بهت جهت میده، پس مشخص کن که روزتو چطوری گذروندی، چه زمانی بهترین بهره وری رو داری،
حواست به عادتهای روزانت باشه که وقتهای تلف شده رو کم کنی.
برنامه که داشته باشی در وقت، انرژی و هزینههات صرفه جویی میکنی، هر چی ابهام و سردرگمی و
رفتن به مسیرهای اشتباه که نتیجه اش میتونه تو رو به سمت تلاشهای بیهوده و از دست دادن پول
ببره، رو ازت دور میکنه و در مجموع برنامهریزی به ذهنت سر و سامون میده. در یک حالت عادی
ممکنه به ده تا مسئله فکر کنیم، ولی زمانی که برنامه میریزی و هدف مشخص میکنی مجبوری به اون
موضوع و به امکانات و منابعی که در دستت داری فکر میکنی. در نهایت فکر کردن به اینکه چه موانع
و محدودیت هایی سر راهت داری و چطور همشونو برطرف کنی، بهت این امکان رو میده که روی
نقاط ضعف و قوت خودت شناخت پیدا کنی و به اون آزادی و آرامشی که دوست داری برسی.
از اونجا که بعضی از فرصت ها ممکنه یکبار اتفاق بیفته، با برنامهریزی میتونیم اونا رو شناسایی کنیم
و بهترین نتیجه رو با شناسایی بهترین فرصت داشته باشیم.
یک نکته را هیچوقت فراموش نکن که “یک برنامه خوب اما عملی بسیار از یک برنامه عالی اما غیر
عملیه”. روش درست برنامه ریختن اینه که اول از همه هدف نهایی خودتو از الان مشخص کنی، یعنی
باید یه تصویر از هدفت در ذهنت ایجاد کنی و بعد ج زئیات اون هدف رو بنویسی و در آخر یک بازه
زمانی برای رسیدن بهش مشخص کنی. اینا سه تا ویژگی مهم برنامه ریزیه که بدون اینا انجام هر
کاری بی فایده است. از همه اینا مهمتر اینه که به برنامه ریزیت متعهد باشی یعنی اگه تنبلی اومد
سراغت، یا توی مسیر متوجه شدی که مراحل رسیدن به هدفت داره سخت تر میشه، کلا همشونو
نادیده بگیری و ادامه بدی.
از با ارزش ترین سرمایه عمرت با برنامهریزی درست استفاده کن و برای زندگیت برنامه ای بریز که
راه و روش رفتن از جایی که هستی، به جایی که میخوای برسی رو بهت نشون بده. فقط حواست
باشه برای خودت ساده و راحت برنامه بریز، چون هر چی درجه سختی برنامت بیشتر باشه، انجام
دادنش هم سخت میشه.
برات آرزوی موفقیت میکنم و میگم : طراح زندگی خودت باش